و خداوند... ***شیشه را در برابر سنگ نگه می دارد***
| ||
|
آهو خیلی خوشگل بود. یک روز یک پَری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون! دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟ آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند حاکم پرسید: علت طلاق؟ آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم ، این خیلی خره حاکم پرسید: دیگه چی؟ آهو گفت: شوخی سرش نمیشه ، تا براش عشوه میام جفتک می اندازه حاکم پرسید: دیگه چی؟ آهو گفت: آبروم پیش همه رفته ، همه میگن شوهرم حماله حاکم پرسید: دیگه چی؟ آهو گفت: مشکل مسکن دارم ، خونه ام عین طویله است حاکم پرسید: دیگه چی؟ آهو گفت: اعصابم را خورد کرده ، هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه حاکم پرسید: دیگه چی؟ آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه حاکم پرسید:دیگه چی؟ آهو گفت: از من خوشش نمی آد ، همه اش میگه لاغر مردنی ، تو مثل مانکن ها می مونی حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟ الاغ گفت: آره حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟ الاغ گفت: واسه اینکه من خرم حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |